زبان |
||
1. يك نظام است و كار اصلي آن ايجاد ارتباط است.
|
منت خداي را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت:
منت: نيكويي و احسان، مجازاً سپاس و شكر جمع آن: مِنَن
منت خداي را : «را» حرف اضافه در معني مخصوص براي الحمد لله
به شكر اندرش: دو حرف اضافه براي متمم آمده است. «ش» مضاف اليه
قربت، نعمت: سجع متوازي
طاعتش موجب قربت است: تلميح به آيه شريفه «واسجد واقترب»
و به شكر اندرش مزيد نعمت: تلميح به آيه شريفه «لئن شكرتم لازيدنكم» ابراهيم/ 7
- هر نفسي كه فرو مي رود ممد حيات است و چون بر مي آيد مفرح ذات. پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شكري واجب.
فرو مي رود، بر مي آيد: تضاد حيات، ذات: سجع
- از دست و زبان كه بر آيد كز عهده شكرش به در آيد
دست و زبان: مراعات نظير دست: مجازاً اعمال زبان: مجازاً گفتار
از دست و زبان كسي بر آمدن: كنايه از توانايي داشتن
- اعملوا آل داوود شكراً .... : تضمين
- باران رحمت بي حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده.
باران رحمت: اضافه ي تشبيهي خوان نعمت: اضافه تشبيهي
رسيده، كشيده : سجع پاياني قرينه ها و ترصيع هم دارد (تمام واژه ها در قرينه دو به دو با هم سجع دارد)
تلميح به آيه ي: ربكم ذو رحمة واسعه انعام/147
باران رحمت بي حسابش همه را رسيده : الرحمن صفت رحمانيت خداوند
خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده : صفت منعم بودن
پرده ي ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظيفه ي روزي به خطاي منكر نبرد.
پرده ي ناموس: اضافه تشبيهي پرده دريدن: كنايه از رسوا كردن، فاش كردن راز
ندرد، نبرد: سجع
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد : صفت ستارالعيوبي خداوند
وظيفه ي روزي به خطاي منكر نبرد : صفت رزّاق هو الرزّاق
- فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردين بگسترد و دايه ي ابر بهاري را فرموده تا بنات نبات در مهد زمين بپرورد.
فراش باد صبا ، دايه ي ابر بهاري ، بنات نبات، مهد زمين هر چهار مورد اضافه تشبيهي هستند
فرش زمردين: استعاره از سبزه و چمن فراش، فرش،بگسترد: مراعات نظير
باد صبا، ابر بهار، نبات، زمين: مراعات نظير
دايه، بنات، مهد ، بپرورد: مراعات نظير
كل عبارت آرايه ي تشخيص دارد. بگسترد، بپرورد، سجع
مهد زمين: الم نجعل الارض مهادا(تلميح)
بنات نبات: جناس را: حرف اضافه«به»
- درختان را به خلعت نوروزي قباي سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربيع كلاه شكوفه بر سر نهاده.
قباي سبز ورق، اطفال شاخ، كلاه شكوفه، اضافه تشبيهي هستند.
اطفال شاخ را: «را» فك اضافه : بر سر اطفال شاخ
قدوم موسم ربيع: تشخيص خلعت نوروزي و موسم ربيع: مراعات نظير
شاخ، درخت، ورق، شكوفه، نوروز، ربيع: مراعات نظير نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظير
اطفال، كلاه، سر: مراعات نظير
بر، سر: جناس گرفته، نهاده: سجع
- عصاره تاكي به قدرت او شهد فايق شده و تخم خرمايي به تربيتش نخل باسق گشته:
نخل باسق: «والنخل باسقات»
فايق، باسق/ شده، گشته: سجع
عصاره تاك، شهد فايق/ تخم خرما، نخل باسق: مراعات نظير اشاره به صفت قادر بودن خداوند
ابر و باد و مه خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري
همه از بهر تو سرگشته وفرمانبردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك: مراعات نظير مصراع تشخيص دارد تلميح به آيه شريفه ي: «و سخرلكم الشمس و القمر دائبين» (ابراهيم/33)
نان: مجازاً روزي ،غذا كف: مجازاً: دست
- در خبر است از سرور كائنات و مفخر موجودات و رحمت عالميان و صفوت آدميان و تتمه دور زمان محمد مصطفي- صلي ا... عليه و آله و سلم- تنسيق الصفات
رحمت عالميان: تلميح به آيه شريفه ي: « و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين» (انبياء/ 7)
سرور، مفخر/ كائنات، موجودات/ رحمت، صفوت/ عالميان، آدميان: سجع
- قسيم، جسيم، نسيم، وسيم: جناس كل بيت: آرايه تنسيق الصفات
- كمال، جمال: جناس
- چه غم ديوار امت را كه دارد چون تو پشتيبان چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان
ديوار امت: اضافه تشبيهي
بيت اسلوب معادله دارد. تلميح به ماجراي حضرت نوح (ع)
نوح، بحر، كشتيبان: مراعات نظير را: حرف اضافه «براي»
- هر گه كه يكي از بندگان گنهكار پريشان روزگار، دست انابت به اميد اجابت به درگاه حق- جل و علا- بردارد ايزد تعالي در او نظر نكند. بازش بخواند باز اعراض كند بار ديگرش به تضرع و زاري بخواند ................... همي شرم دارم.
سجع: تضمين: «يا ملائكتي ..........»
دست انابت: ضافه ي غير تعلقي بازش، بار ديگرش: «ش: مفعول»
سجع هاي نزديك به هم را «تضمين المزدوج» گويند.
- كرم بين و لطف خداوندگار گنه بنده كرده است و او شرمسار
تلميح به «يا ملائكتي قد استحييت من عبدي .....»
او: مرجع ضمير خداوندگار. خداوندگار،بنده: مراعات نظير
كرم، لطف: مراعات نظير و در مصراع دوم: واو تقابل يا مقابله به معناي در مقابل
- عاكفان كعبه جلالش به تقصير عبادت معترف كه: ما عبدناك حق عبادتك و واصفان حليه جمالش به تحير منسوب كه ما عرفناك حق معرفتك.
كعبه جلال، حليه جمال: اضافه ي تشبيهي سجع
عاكف، كعبه، عبادت: مراعات نظير جلال، جمال: مراعات نظير
ما عبدناك حق عبادتك، ما عرفناك حق معرفتك: تضمين
- گر كسي وصف او ز من پرسد بي دل از بي نشان چه گويد باز
عاشقان كشتگان معشوقند بر نيايد ز كشتگان آواز
بيت اول تلميح به «ان الله لا يوصف و لا يدرك»
بيت دوم تلميح به حديث «من عرف الله كلّ لسانه» كسي كه خدا را شناخت زبانش كند مي شود و نمي تواند چيزي بگويد. (جامع الصغير)
بي دل: عاشق (در اينجا خود سعدي)
عاشق ، معشوق: مراعات نظير كشتگان : كساني كه به مرحله فنا رسيده اند كه آخرين وادي عرفان است هفت وادي عرفان عبارت است از: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فناء في الله
- يكي از صاحبدلان سر به جيب مراقبت برده بود و در بحر مكاشفت مستغرق شده ..........
جيب مراقبت:اضافه ي غير تعلقي بحر مكاشفت: اضافه ي تشبيهي
بوستان: استعاره از معرفت الهي يا همان حالت خوش عرفاني كه عارف داشته
ما را: حرف اضافه«براي ما»
بحر، مستغرق: مراعات نظير سجع
- گفتم به خاطر داشتم كه چون به درخت گل رسم، دامني پر كنم هديه ي اصحاب را. چون برسيدم بوي گلم چنان مست كرد كه دامنم از دست برفت!
سجع
درخت گل: استعاره از معارف و حقايق الهي، مشاهده جمال حق، حالت عرفاني حاصل از مراقبه و مكاشفه درخت گل و بوي گل: مراعات نظير
بوي گل: استعاره از جلوه جمال حق
دامن از دست رفتن: كنايه از اختيار از دست دادن، از خود بي خود شدن، در اينجا فناي كامل
هديه اصحاب را: را «براي» حرف اضافه
مست، دست: جناس واج آرايي « س».
- اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز كان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بي خبران اند كان را كه خبر شد خبري باز نيامد
مرغ سحر: بلبل نماد عاشق ظاهري پروانه: نماد عاشق حقيقي
كان سوخته را جان شد: را: فك اضافه(جان آن سوخته) جان را از دست دادن، عشق، مرغ، سحر، پروانه: مراعات نظير تشخيص
مرغ سحر، آواز/ پروانه، سوخته : مراعات نظير
بيت دوم: خبر: تكرار طلب: اولين وادي عرفان
مصراع دوم تلميح به : «من عرف الله كلّ لسانه»
اي برتر از خيال و قياس و گمان و وهم وز هر چه گفته اند و شنيديم و خوانده ايم.....
بيت اول و دوم تلميح به «ان الله لا يوصف و لا يدرك» آخر ، اول: تضاد
افلاك حريم بارگاهت
1- اي از بر سدره شاهراهت وي قبه ي عرش تكيه گاهت
سدره: مجازاً آسمان هفتم قبه ي عرش: اضاغه تشبيهي
تلميح به معراج پيامبر هر دو مصراع كنايه از عظمت و بزرگي پيامبر
2-اي طاق نهم رواق بالا بشكسته ز گوشه ي كلاهت
حسن تعليل: خميده بودن فلك را به واسطه كلاه گوشه (اعتبار و عظمت) پيامبر مي داند.
طاق نهم: فلك الافلاك يا آسمان نهم
گوشه ي كلاه يا كلاه گوشه : كنايه از مقام و عظمت
كل بيت كنايه از مقام رفيع پيامبر
3- هم عقل دويده در ركابت هم شرع خزيده در پناهت
در ركاب كسي دويدن: كنايه از مطيع و خدمت گزار كسي بودن
در پناه كسي خزيدن: كنايه از كمك خواستن از كسي
كلمات دو مصراع دو به دو با هم سجع متوازن دارند و آرايه ي « موازنه» است
تشخيص: دويدن عقل ، در پناه خزيدن شرع
4- مه طاسك گردن سمندت شب طرّه ي پرچم سياهت
هر دو مصراع تشبيه دارد. (ماه به طاسك، شب به طره)
طاسك، گردن سمند / طره، پرچم سياه: مراعات نظير
تلميح به شب معراج پيامبر
5- جبريل، مقيم آستانت افلاك حريم بارگاهت
تلميح به نزول وحي بر پيامبر جبريل، افلاك: مراعات نظير
6- چرخ ارچه رفيع، خاك پايت عقل ارچه بزرگ، طفل راهت
خاك پا: كنايه از پستي و بي ارزشي طفل راه: كنايه از بي تجربگي و حقيري
تشبيه عقل به طفل موازنه
7- تلميح (آيه در كتاب آمده است) تشبيه روي ، روي: جناس تام
8- تلميح(آيه در كتاب آمده است) تشخيص (جان بخشي به خرد)